قلم

این بهارهم آشناست

    نظر

گل روییدبهارآمدصحرالاله زارشد

دست افشان بادصبا مهمان شاخسارشد

به رقص آمدباغ به چنگ مرغ خوشخوان

مست ازعطرخوش گل دلهاشکارشد

گوش جانرا نوازد ترنم آوازبهار

جامه ی خوشرنگ دشت زسبزه وگل بیشمارشد

این بهار هم بهرآشنا بس آشناست

به گوشه چشمی دلم عاشق وبیقرارشد

      قنبرقلاوندی   (آشنا )