توکه
توکه
وقتی گل خنده برلبانت می شکفد طراوت صبح بهارداری
من مسرورازهوای توکه لطف وصفابیشمارداری
درخنکای نسیم مقدمت پنجره ی دلم رابازکرده ام
نرمی قدمهایت را حس می کنم باخودآرامش وقرارداری
درعصرتلاطم دل مشغولیهای زمانه نشان ازامید
همه توای که دراین میانه نقش هزارداری
آشناهمه آرزوی خوددرره وصال یارنهاده است
تمناداردبه نیم نگاهی ازتو که چشم بیدارداری
قنبرقلاوندی آشنا