او که پدر است
یاد کودکی ام که مرا دستی پر از محبت بر سر است
کی ز خاطر رود آنهمه خوبی از او که پدر است
به دلم ترس و ناامیدی نبود با وجود مبارکش
کنون تا جان در سینه دارم و بر سر، مرا او سرور است
راه زندگانی داد نشانم به اندرز و عمل
هم تحکم و هم مهرش مرا، از او در خاطر است
مهر او در دل دارم، همیشه راه او در سر من
نام و نشانم تا که هست باز از اوست که پدر است